یک خاطره تلخ و شیرین

جامی است که عقل آفرین می زندش. صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش. این کوزه گر دهر چنین جام لطیف. می سازد و باز بر زمین می زندش.

یک خاطره تلخ و شیرین

جامی است که عقل آفرین می زندش. صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش. این کوزه گر دهر چنین جام لطیف. می سازد و باز بر زمین می زندش.

ازدواج!!!!!!!!!!

شاگردی از استادش پرسید : " عشق چیست ؟ "                           

استاد در جواب گفت : به گندمزار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور .

اما در هنگام عبور از گندمزار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی ؟

شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت .
استاد پرسید : " چه آوردی ؟ "                                                 

و شاگرد با حسرت جواب داد : هیچ ! هر چه جلو میرفتم خوشه های پر پشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پر پشت ترین تا انتهای گندمزار رفتم .

استاد گفت : عشق یعنی همین !
شاگرد پرسید : پس ازدواج چیست ؟                                           

استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور .

اما به یاد داشته باش که باز نمی توانی به عقب برگردی !

شاگرد رفت و پس ازمدت کوتاهی با درختی برگشت .

استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت : به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی که دیدم انتخاب کردم . ترسیدم اگر جلو بروم  باز هم دست خالی برگردم .

استاد باز گفت : ازدواج هم یعنی همین !!

نظرات 2 + ارسال نظر
مدی پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:06 ق.ظ http://madikhanoom.blogsky.com

سلام سلام

بعد یه غیبت طولانی آپم

مدی چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://madikhanoom.blogsky.com

من یه نظر سنجی گذاشتم که ممنون میشم شرکت کنی
این دفعه نیای قهر میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد