به خاطر خودم نیس ,به خاطر اونه
اونی که میدونم اگه نباشه میمیرم ,اونم پژمرده میشه ,میمیره
ولی همش یه حسی بم میگه تو آیندم نیس ,میترسم ,از اینکه جدا شیم ,از اینکه چه بلایی سرمون میاد میترسم
بعضی وقتا میگم کاش از اول اتفاق نمیفتاد ,حداقل اینقد سریع جلو نمیرفتیم
به خودم شک میکنم ,به احساسم ,به اینکه نتونم پای حرفام وایسم و هیچ حسی بدتر از این نیس
میشکونه ,نابود میکنه ,عقب میکشه
نمیزاره آزاد باشم ,اوج بگیرم ,پرواز کنم
حتی تو خوابم راحتم نمیزاره ,ولم نمیکنه ,شکی که داره به تنفر تبدیل میشه
تنفر از خودم ,از زندگیم ,از احساسم ,از شکی که باعثه همه ایناس
نمیدونم ,هیچی نمیدونم