یک خاطره تلخ و شیرین

جامی است که عقل آفرین می زندش. صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش. این کوزه گر دهر چنین جام لطیف. می سازد و باز بر زمین می زندش.

یک خاطره تلخ و شیرین

جامی است که عقل آفرین می زندش. صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش. این کوزه گر دهر چنین جام لطیف. می سازد و باز بر زمین می زندش.

کسی حال من غمگین نمی پرسد

کسی دیگر نمی کوبد
در این خانه ی متروک ویران را

کسی دیگر نمی پرسد
چرا تنهای تنهایم

و من چون شمع میسوزم
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

و من گریان و نالانم
و من تنهای تنهایم

درون کلبه ی خاموش خویش
اما کسی حال من غمگین نمی پرسد

و من دریای پر اشکم
که توفانی به دل دارم

درون سینه ی پر جوش خویش
اما کسی حال من تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هر دم با نسیمی میشود

برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی مان

نظرات 2 + ارسال نظر
احمد شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://www.bazareonline.ir

امار وبلاگتان را رایگان بالا ببرید
اول ثبت نام کنید سپس سایت و وبلاگ خود راثبت نمایید
بصورت کاملا رایگان

یاسر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ق.ظ http://yasersat.blogsky.com

سلام وبلاگ خوبی داری به ما هم سر بزنید اگرم با تبادل لین مخلف نیستی برای من نظر بفرست تا لینکت کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد